قهرمانان شطرنج جهان
قهرمانان شطرنج جهان
قهرمانان شطرنج جهان
پاول مورفى ۸۴–۱۸۳۷
در ميان تمام آنهائى كه در زمان خودشان بعنوان بهترين بازيكي شناخته شده اند، او كوتاه ترين دوره زندگى فعال را داشت و هرگز رقيبى را ملاقات نكرد كه او را تهديد به شكست كند.شهرت او نتيجه بيش از هفتاد و پنج بازى مهم و جدى و تعداد زيادى پيروزى هاى فىالبداهه درخشان است.
مورفى زمانيكه بيش از ۱۲ سال نداشت بخاطر مغلوب ساختن استاد لونتال كه براى شركت در يك سرى مسابقات دوستانه از شهر زادگاه او، نيواورلئان بازديد ميكرد،اعجوبه ناميده شد.سپس د رسال ۱۸۵۷ اتفاقى رخ داد كه بگونه اى قابل نام و مقام مورفى را زبانزد همه ساخت. اين اتفاق، اولين گردهمائى شطرنج در آمريكا بود كه در نيويورك برگذار شدو خوشبختانه زمانى به وقوع پيوست كه مورفى از لحاظ تكنيكى در شرايط مطلوبى بسر ميبرد.
نظير چنين خوش شانسى هائى در زندگى بعضى از بازيكنان از جمله- و برجسته تر از همه لاسكر و فيشر- پيش آمد.
گردهمائى بعنوان يك سرى مسابقات ممتاز و عالى طبقه بندى شد و مورفى قبل از شكست لوئيس پالسن با نتيجه ۶ بر ۲ در فينال، بر هر سه رقيب اولش برترى يافت.
پالسن بعدها حقانيت خود را بعنوان يك بازيكن عالى و يك استراتژيست به اثبات رساند. يك قرن بعد، بسيارى از ايده هاى او در مورد گشايش ها توسط استادان بزرگ مورد استفاده قرار گرفت. اينكه مورفى توانست اين استاد دفاع را شكست دهد شايد نشانه و دليل بهترى از توانائى او نسبت به پيروزى فوق العاده تحسين برانگيزش بر آندرسن باشد.
موفقيت هاى مورفى نتيجه درك او از وضعيتهاى بسط يافته است: لزوم گسترش سريع مهره ها در گشايش هاى كلاسيك جناح شاه و بدست گرفتن ابتكار عمل با روشى صرفه جويانه بدون آنكه حركات زائد و اتلاف وقت انجام دهد. عموماً معاصران مورفى يا بدون برخوردارى از حمايت سيستم گشايشى دقيقى دست به حمله ميزدند يا نوعى شطرنج نمايشى بازى مىكردند كه توام با حركات نامربوط و زائد بود كه موجب تاخير در اجراى نقشه هايشان ميشد. صرفه جوئى مورفى در اتلاف انرژى و ميانه روى و اعتدال او در اين مورد، سادگى و روانى خاصى ببازى هاى او مىبخشيد . بهمين سبب در هر مرحله دقيق ترين حركت را مىيافت.مشهورترين پيروزى مورفى در فاصله اجراى يك اپرا در مقابل دو مقام عاليمرتبه كه حق مشورت داشتند انجام شد. اين بازى مجلل ترين و آموزنده ترين بازى دوستانه در تمام طول تاريخ است.
مورفى در سال ۱۸۵۸ سفرى به اروپا كرد و تمام حريفانش را شكست داد و در كنار آن با نتيجه ۳-۸ بر آندرسن فائق آمد. آندرسن فاتح نخستين تورنمنت بين المللى بسال ۱۸۵۱ در لندن بود.
قهرمان انگلستان، استانتون، از سعى و كوشش مورفى براى ترتيب يك مسابقه اجتناب كرد. در واقع براى استانتون بهترين دوران موفقيت سالهاى دهه ۱۸۴۰ بود و شكى وجود نداشت كه اگر مسابقه اى انجام ميگرفت مورفى برنده مسابقه بود.
مورفى بعد از كسب برترى بر معاصرانش، بسرعت علاقه اش را به شطرنج از دست داد و از آن پس زندگيش بر اثر ابتلا به بيمارى روانى آسيب ديد و اين امر باعث پرهيزش از بازى براى ۱۵ سال باقيمانده از عمرش گرديد. اما مورفى چگونه ميتوانست در مقابل قهرمانان نسلهاى بعد بازى كند؟
دانش راجع به گشايش بازى ها در فاصله سالهاى ۱۸۶۰ هنوز ابتدائى و ناقص بود و مورفى احتياج به گذراندن يك دوره سخت آموزش تئوريهاى نوين براى پيدا كردن شانسى جهت مقابله با استادان بزرگ امروز داشت.
او مطمئناً قادر به فراگيرى سريع چنين آگاهى هائىبوده است زيرا او تئورىهاى زمان خود را ميدانسته و يكى از پيروزيهايش بر آندرسن با استفاده از واريانت روى لوپز بدست آمده است.
در كتاب "معتبر درجه بندى شطرنج بازان گذشته و حال"نوشته بتسفورد كه شامل مقايسه بازى هاى استادان بزرگ امروزى و پيشينيان است، پرفسور آرپاد الو، مورفى را با امتياز ۲۶۹۰ ارزيابى ميكند. امتيازى كه د ر دوران فعلى كافى است او را قويتر از هر بازيكنى بجز قهرمان جهان و رقيبش نشان دهد.
من نسبت به اين راى ترديد دارم. چرا كه اين راى بر اساس شمار اندكى از بازيهاى او بنا شده و بيمارى مورفى را كه در نتايج بازيهاى او در بقيه عمرش موثر بوده ملحوظ نداشته، در صورتيكه اين موضوع درمورد روبنشتاين بحساب آمده است.اما اين ارزيابى بلحاظ تحليل مسابقات مورفى با آندرسن- كه خود از بازيكنان بزرگ تاييد شده است از ارزش خاصى برخوردار است.
آخرين عمل مورفى قبل از دست كشيدن مسابقات، آوانس دادن يك پياده و اعطاى بيشتر به هر بازيكن در دنيا بود. جالب اينكه هيچ پيشنهادى براى گرفتن اين آوانس وجود نداشت-امروز اگر چنين پيشنهادى توسط هر يك از استادان داده شود، حادثه اى باور نكردنى است. نزديكترين نمونه امروزى، پيشنهاد آوانس يك اسب به هر بازيكن زن،در جهان، توسط فيشر بود.اما زمانى كه مسئولين شطرنج شوروى اشتياق خود را براى انجام مسابقه قهرمان جهان، نوناگاپرينداشويلى با او با يك شرط بندى قابل توجه ابزار داشتند، فيشر به سرعت پيشنهاد خود را پس گرفت
ويلهم اشتاينيتز ۱۹۰۰-۱۸۳۶
در حاليكه مورفى بطور طبيعى قهرمانى غريزى بود و با مثال و نمونه بيشتر از مطالعه كتابى آموزش يافته بود، اشتاينيتز بعد از ناكامى در اولين گام كه سعى كرد نام خود را با يكى از قهرمانهاى مرسوم همراه سازد، انديشه هاى خود را به تدريج در طول سالها گسترش داد با در نظر گرفتن استانداردهاى قهرمانى جهان، بازى او خالى از عيب و نقص نبود و عليرغم شكستهاى قبلى، بازيهاى بسيارى را به جهت وفادارى لجوجانه اش به شگرد غير مهم درجه دوم از دست داد. اشتاينيتز جوانترين عضو يك خانواده بزرگ يهودى بود. او در پراك متولد شد ،در وين تحصيل كرد ، در لندن سكنى گزيد.تا زمان اقدام نسبتاً مهم نانواها در حمايت مادى از او براى مقابله با آندرسن بسال ۱۸۶۶-كسى كه مجدداً پس از بازنشستگىمورفى بهترين بازيكن جهان شناخته شده بود- اشتاينيتز تنها موفقيت هاى متوسطى داشت. وى بطور اعجاب انگيزى مسابقه با آندرسن را با نتيجه ۸ بر ۶ برد و از آن پس برنده دائمى جوايز بزرگ مسابقه هاى دهه هاى ۱۸۷۰و ۱۸۶۰ بود.
اشتاينيتز تئورى هايش را در كتابى بنام- آموزگار شطرنج مدرن – به تفصيل شرح داد.منظور اصلى او اين بود كه نشان دهد پيروزىهاى سريع مورفى و آندرسن بر عليه دفاع هاى ضعيف حريفانشان ميتوانست انجام نگيرد اگر كه حريف به سادگى مقاومت ميكرد، مهره هايش را بسادگى وارد عمل مىنمود و پياده هاى تقديمى نا مربوط را نمىپذيرفت.
اشتاينيتز نشان داد كه د ريك بازى دقيق اقدام به يك حمله سريع كردن نادرست است،. بجاى آن بايستى بازى آرامى را سازمان داد، بدنبال برتريهاى جزئى بود: مثل فيل در مقابل اسب، بازى عليه پياده هاى دوبله يا پياده هاى منفرد خانه هاى جدا افتاده، تسلط بر ستون هاى باز، داشتن بيشترين پياده در جناح وزير،تلاش براى يافتن فضاى فرماندهى بيشتر. تئورى دفاع او سرسختى بود: او فكر ميكرد اگر بازيكن مدافع بتوانداز ضعف پوزسيونى اجتناب نمايد آنگاه بازى او دقيق و بىعيب ادامه خواهد يافت. بهمين جهت در تعدادى از بازيهاى مشهور اشتاينيتز، او نيروهايش را به رديف عقب مياورد تنها براى آنكه از ضعف پياده ها اجتناب كند. از ديگر انديشه هاى جدال آميز او اين بود كه شاه مهره اى جنگاور است. حتى در وسط بازى.
از اين رو قربانى اشتاينيتز را مطرح ساخت:
1. e4 e5
2. Nc3 Nc6
3. f4 eׁ.f4
4. d4? Qh4+
5. Ke2
جوهره اين انديشه در مات نمودن شاه تمركز يافته سفيد است. سياه نيروهايش را متعهد به انجام امرى مينمايد كه بعدا بتواند با اتلاف وقت به عقب باز گرداند. در پايان نيز سفيد مستقر در g1 به f3 ميايد تا با تهديد وزير سياه و وادار نمودن او به يك حركت اجبارى، خود كسب زمان نمايد.
نسلهاى بعد انديشه هاى جدال آميزتر او را اصلاح و بعنوان نظريه هاى مشترك مورد پذيرش قرار دادند.
لاسكر كسى كه بر اشتاينيتز بعنوان قهرمان جهان پيروز شد، بعد از شكست او گفت: انديشمند توسط بازيكن شكست خورد. و اين مطلب گواه اين باور است كه اشتاينيتز تنها بدليل تئوريهاى پيشرفته اش موفق بود و آگاهى كمى از روانشناسى شطرنج داشت، بهرصورت بطور كامل نميتوان اين عقيده را تاييد كرد.
بجز زمانيكه اشتاينيتز درگير واريانتهاى مورد علاقه اش بود، ميتوانست مراقب و ناظر باهوشى نسبت به حالت فكرى رقيبش باشد و بازى اش را منطبق بر آن پيش ببرد. از اينرو قبل از شروع بازى حذفى اش با بلك بورن در وين سال ۱۸۷۳، مشاهده كرد كه استاد بزرگ انگليسى- كسى كه با يك شيوه قهوه خانه اى در دور پايانى از روزنتال شكست خورده بود در وضعيت نامساعدى قرار دارد. بنابراين اشتاينيتز متوسل به شيوه فريبكارانه شكاف و رخنه شد و هنگامى كه بلك بورن در هر دو بازى بگونه اى ضعيف ظاهر شد نتيجه مطلوب را بدست آورد.
در اولين مسابقه رسمى قهرمانى جهان، اشتاينيتز زوكرتورت ۱۸۶۶، اشتاينيتز شروع بدى داشت و بزودى ۱-۴ عقب افتاد. اما او پيشگامى و برترىاش را با استفاده از فرصت هاى استحقاقى با تركيبى از بازى دفاعى و استراتژيك حفظ كرد. به نحوى كه حالت عصبى زورتريك تحريك شد و پيامد حملات نادرست در موقعيت هاى ضعيف را همراه داشت. اشتاينيتز سرانجام زوكرتورت را با نتيجه۵/۷-۵/۱۲ مغلوب كرد.
امانوئل لاسكر۱۹۴۱-۱۸۶۸
براى مثال در پيروزيش بر شلختر در بازى فينال مسابقه سال ۱۹۱۰ كه لاسكر بايد براى حفظ عنوان قهرمانى جهان پيروز ميشد، در پيروزيش بر كاپابلانكا در سن پترزبورگ در سال ۱۹۱۴ كه جلوتر از رقيب اصلى اش جايره اول را بدست آورد، و در بازى دوم از مسابقه سال۱۹۰۸ با تاراش خوش درخشيد. در تمام اين پيروزى ها، لاسكر مهارتش را در تحت فشار قرار دادن حريفانش نشان داد به نحوى كه آنها نتوانستند بهترين بازيهايشان را ارائه نمايند.
توان و استقامت او همچنين از سابقه خوبش در دور آخر بازى ها و تكرار تحليل و بررسى رقيبانش در نيمه دوم يك تورنمنت آشكار ميشود-براى مثال در هستينگز ۱۸۹۵ وسه تورنمت سن پترزبورگ در سال ۱۸۹۶ و ۱۹۰۹ و ۱۹۱۴.
پايدارى و مقاومت او درس مهمى براى بازيكنان باشگاهى معمولى و بازيكنانى كه تفريحى بازى ميكنند و نوجوانان بلند همت بود.از لحاظ تئورى، تمام بازيهاى شطرنج از ارزش يكسانى برخوردار هستند وپيروزى در دور نخست همان ارزشى را دارد كه پيروزى در دور پايانى. اما در تمرين اين چنين نيست.
براى مثال در تورنمنت هاى سيستم سوئيسى، بازيكنان با حساب مشابهى در مقابل حريفانشان قرار مىگيرند ويك شروع ضعيف يا يك باخت در دور ميانى ميتواند با پيروزى روى حريفان ضعيفتر در دور پايانى جبران گردد. پيروزى در دورهاى نهائى و بويژه در مسابقه آخر در حقيقت بار مضاعفى را حمل ميكند زيرا سرنوشت جايزه را تعيين مىنمايد.
لاسكر در طول زندگيش نشان داد كه اهميت مراحل پايانى بازى را در تمام بازى ها و تمام تورنمنت ها دريافته است. در مراحل شروع يك مسابقه هر بازيكنى براى نتيجه بهتر مىجنگد اما وقتى بازى به پايان خود نزديك ميشود بعضى از بازيكنان علاقه يا اعتماد بنفس خود را از دست ميدهند. در حاليكه ديگران در جدال و ستيز براى دست يابى به يكى از مكانهاى بالاى جدول به تحمل فشار عادت كرده اند.در چنين موقعيتى بازيكن قوى و با تجربه راه دستيابى به موفقيت را ميداند و ميتواند مهارت تكنيكى عالى خود يا قواى تاكتيكى خود را براى فشار روى رقيب بمنظور به اشتباه انداختنش بكار گيرد.
بهر حال يكى از واقعيت هاى گفته نشده در تمام تفسيرهائى كه روى روش و نتايج بازى او انجام گرفته توانائى او در حفظ تعادل خودش در تمام طول تورنمنت يا مسابقه بود و اين يكى از مهمترين ويژگى هاى لاسكر بود.
لاسكر حد نصاب بىنطيرى در نتايج مسابقات داشت، ۱۹ پيروزى ۲ مساوى و تنها يك باخت به كاپابلانكا كه بعنوان جانشين او قهرمان جهان شد. اين موضوع تا حدى به علت مهارت او در انتخاب حريفانش بود.طى سالهاى۱۹۱۴-۱۹۰۰ او سه بار با حريف ضعيفى چون يانوسكى كه حامى ثروتمندى داشت مبارزه كرد در حاليكه رقيبان خطرناكى همچون ماروژى- روبنشتاين-كاپابلانكا براى مبارزه وجود داشتند.
اما از نتايج مسابقات، مهارت بيش از حد او را در جنگ تن به تن ميتوان دريافت. برجسته تر از همه پيروزى ۰ -۸ بر مارشالو يانوسكى و ۰-۶ بر بلك برن است.
لاسكر اولين استاد شطرنج بود كه بطور جدى سعى كرد بازى شطرنج را بعنوان يك حرفه مطرح سازد. اما بشكل كنايه آميز بايد گفت مردى كه سوداگر سر سختى براى دادن به نمايش با دستمزد بالا بود دوبار از لحاظ مالى ورشكست شد.بار اول بدليل تورم سالهاى دهه ۱۹۲۰ و بار دوم به علت به قدرت رسيدن نازى ها. بعيد به نظر ميرسد كه وى بدون اين تنزلهاى شخصيتى، دوران طويل قهرمانيش را حفظ كرده باشد. در سالهاى آخر دهه ۱۹۲۰ او بطور جدى تحصيل رياضيات را شروع كرد و بخاطر كار روى جبر محض موفق به دريافت دكترا شد .و مورد تشويق انيشتن قرار گرفت.بطور تفريحى روى فلسفه كار كرد زيرا بحث كردن را به تجزيه و تحليل حركات شطرنج ترجيح ميداد. در دستيابى ساده اش به گشايش ها لاسكر روشى را بنيان نهاد كه بوسيله از جانشينانش كه عناوين جهانى دارند دنبال شد –از جمله كاپابلانكا – پطروسيان و كارپف كه او يك خط اصلىى را براى دستيابى به اين شگرد در مراحل ابتدائى برگزيد. همچنين نحوه كاربردش از دفاع فرانسوى با مهره سفيد، برترى ايده هاى زير را نشان مىدهد:
ايدهA
2. d4 d5
3. Nc3 Bb4
4. Ne2
ايدهB
2. d4 d5
3. Nc3 Nf6
4. Bg5 Bb4
5. e.d5 Q.d5
6. B.f6 g.f6
يك اشكال چنين روش غير كتابى با مهره سفيد، نحوه مقالبه آن با دفاع سيسيلى c5 e4 1.
مهمترين خانه هاى مجاور مورب و دفاعى كه بيشتر از تمام گشايش ها تجزيه و تحليل شده است. اما لاسكر در سالهاى بعدى عمرش از عهده آن نيز برآمد. بهنگام بازى با مهره سياه، او به گسترش سريع ساده با حداقل حركت پياده ها توجه نشان داد. درست نظير دفاع لاسكر مقابل گامبى وزير:
1. d4 d5
2. c4 e6
3. Nc3 Nf6
4. Bg5 Be7
5. e3 O-O
6. Nf3 h6
7. Bh4 Ne4
آيا چنانكه بعضى از مفسران ادعا كرده اند، لاسكر بزرگترين شطرنجباز بود؟ مطئناً چنانكه مورد تاييد معيار محاسباتى الو نيز هست او در زمره شش نفر قهرمانان برجسته جهان در طول تاريخ قرار دارد.
بهر حال لاسكر يكى از بزرگتزين شطرنجبازان بود.او در رديف شطرنجبازان مدرن و بعنوان بزرگترين نماينده شطرنج عملى درجه بندى شده است
هرى نلسون پيلز بورى ۱۹۰۶-۱۸۷۲.
در سالهاى بعد پيلز برى بطور ثابت برنده جوايز بزرگ بين المللى بود بدون اينكه مقام خود را كاملاً بعنوان حريف لاسكر تثبيت نمايد. او با نمايش شطرنج با چشم بسته تحسين همه دنيا را برانگيخت و زمانيكه در آن واحد در۲۲ بازى با چشم برنده شد ركودى براى دنيا بجاى گذاشت. او نمايش هاى شطرنج با چشم بسته و درافت چكرز (نوعى بازى) را بطور دسته جمعى و در سكوت كامل برگزار ميكرد.
شايد برجسته ترين شاهكار فكرى او زمانى اتفاق افتاد كه دو پروفسور لغات مشكل و متفاوتى را جهت به خاطر سپردن به او دادند. پيلزبرى براى دقايقى به لغات نگاه كرد آنها را مطابق ترتيب داده شده تكرار نمود و سپس عكس دستور عمل كرد. روز بعد او قادر بود تمام لغات را از حفظ تكرار نمايد. يكى از عجايب شطرنج در اواخر قرن نوزدهم، آدم ماشينى جالبى بنام"عجيب" در اندامى تمام رنگ كه مانند فرمانروايان مقتدر آفريقائى جامه در بر كرده بود و با اهرامهائى كار ميكرد. در داخلش انواعى از ابزارها و دستگاههائى داشت كه تصور ميشد آنرا در سطح يك استاد قادر ببازى ميسازد. اما در حقيقت يك انسان متخصص در داخل آن پنهان شده بود و اهرام ها را بكار مىانداخت.مشكل اين بود كه مالك اول "عجيب"و گرداننده آن مرد كوچك اندامى بود و آدم ماشينىرا به اندازه قد و قواره خودش طراحى كرده بود. اما وى به زودى دريافت كه از نظر بدنى كار با آن بسيار سخت و دشوار است. هواى داخلى "عجيب" بسرعت مانده و گرم ميشد و او در روزهاى داغ تابستان خسته و بىرمق ميگرديد. از اينرو استادان شطرنج استخدام ميشدند تا داخل "عجيب" بنشينند اما آنها نيز دريافتند شرايط فيزيكى غير قابل تحمل است و جايگزينى سريع يكى بجاى ديگرى را مورد استفاده قرار دادند.
پيلزبرى وظيفه كارگردانى "عجيب" را در سال ۱۸۹۰ بعهده گرفت و آدم ماشينى را با وقفه و استراحت براى تورنمنت هاى بين المللى بكار انداخت تا سال ۱۹۰۰ بكار خود ادامه داد كه تحمل و پايدارى او در اين كار در حد شاهكارهاى بازى شطرنج او با چشم بسته است. اما قد او ۱۸۰ سانت بود و عضلاتش بطور بدى درد را در داخلل ماشين تحمل ميكرد. گفته شده پيلز برى براى رهائى از درد هر روز مقدارى مشروب ميخورد رقيبان بىشمارى با "عجيب" دست و پنجه نرم ميكردند از جمله نويسندگان او هنرى(o Henry) از ميان هنرمندان سارابرنار و در ميان ورزشكاران كريستى ماتيوسون بسكتباليست. خيلى از مفسران و دوستان پيلزبرى معتقدند بازى هاى او با چشم بسته و شاهكارهاى وابسته به قوه حافظه اش انرژى بسيارى از او ميگرفتند و او را از فرصت هاى دستيابى به عنوان جهانى محروم ميساختند.
پيلزبرى درسن ۳۳ سالگى درپى يك بيمارى طولانى درگذشت. شايد عادت شرابخوارى او به مرگش كمك كرد.
همچنين گفته شده است كه پيلزبرى در طول برگزارى مسابقات سن پترزبورگ(۶-۱۸۹۵) دچار نوعى بيمارى شد و در حاليكه درنيمه راه دستيابى به هدف و رهبرى چهار بازيكن و صاحب ۵/۶ امتياز از ۹ بازى بعلاوه ۲ پيروزى بر قهرمان جهان، لاسكر بود، در نيمه دوم بازى ها دچار سقوط و اضمحلال شد و تنها ۵/۱ امتياز از ۹ بازى بدست آورد.
اگر نتايج نيمه اول مسابقات سن پترزبورگ با حساب امتيازات او در هستينگز جمع شوند، بديهى است كه او در نقطه اوج خودش و قهرمان جهان بود.
به مانند ديگر نوابغ بزرگ آمريكائى، مورفى و فيشر، پيلزبرى با بىتوجهى به خودش، استعدادش را خدشه پذير نمود.
پيلزبرى بازيكن ژرف انديش و اصيلى بود و اسلوب ويژه او با مهره سفيد در گامبى وزير رد شده، ميتواند به نحو موثرى توسط بازيكنان باشگاهى مورد استفاده قرار گيرد. فكر اصلى در اين روش ساده است:سفيد اسب f3 را در خانه e5 مستقر و با پياده f4 حمايتش ميكند. فيل خود را بر روى قطرh1-h7 قرار ميدهد و سپس وزير و رخ f1 را براى حمله شاه سياه به صحنه مياورد، تا زمان پيلزبرى بسيارى از استادان بزرك معتقد بودند كه گامبى وزير معمولى به جهت اكثريت پياده اىاش در جناح وزير مورد توجه سياه است. دكتر تاراش، تئوريسين پيشگام آنزمان، اين نظر را حفظ كرد و زمانيكه اسلوب جديد، او را در هستينگز ۱۸۹۵ مغلوب ساخت تاثير حمله پيلزبرى در شطرنج بهمان اندازه انقلابى بود كه روش ارتفاع فاسبورى از روى مانع.
مرگ نابهنگام پيلزبرى، تعيين جايگاه واقعى او در تاريخ شطرنج مشكل ميسازد. الو –Elo به خاطر بهترين دورانش امتياز ۲۶۳۰ را به او ميدهد كه برابر امتياز كانديد عنوان جهانى زمان حاضر ميباشد. عمدتاً او بهترين نتايج را در مقابل لاسكر (۵-۵ و ۴ مساوى) در مقايسه با ساير حريفان در طول سالهاى قبل از ۱۹۱۴ داشته است و پيروزى نهائى او در كمبريج اسپينگز سال ۱۹۰۴ – زمانيكه او فرد مريضى بود – يكى از بهترين بازيهاى اوست.
خوزه رائول كاپابلانكا ۱۹۴۲-۱۸۸۸
ماكس ايووه او را اينگونه مىنامد: بىهمتا در آخر بازى و در بازى پوزيسيونى. بوتوينيك بعنوان يك متخصص فنى بىرقيب در مورد او نوشت: او بزرگترين نابغه بود و بهترين تاثير را نسبت به ساير قهرمانانى كه ملاقات كرده ام بر من گذاشت.
آلخين، اگر چه مدت پانزده سال با كاپابلانكا صحبت نميكرد او را بعنوان بزرگترين استعداد شطرنج مورد تمجيد و ستايش قرار ميدهد.
زمانيكه لاسكر ميگويد: من شطرنجبازان زيادى را مىشناسم اما فقط يك نفر نابغه بود، كاپابلانكا، ميتوان گفت هيچكس همپاى او هرگز وجود نخواهد داشت .
كاپابلانكا در ۳۰ تورنمنت از مجموع ۳۵ تورنمنت كه بازى كرد مقام اول يا دوم را بدست آورد. و در طول عمرش از مجموع ۵۷۶ مسابقه كه برگزار نمود تنها ۳۵ بازى را واگذار كرد – اين شامل يك دوره ۸ ساله (۲۴-۱۹۱۶) بدون حتى يك شكست است نسبت باخت هاى او رويهمرفته حدود ۵/۵ درصد – تقريباً نصف باخت هاى لاسكر و آلخين بود – و بعدها فقط در عالىترين دوران فيشر و كارپف چنين نتيجه اى بدست آمد كاپا، آنگونه كه دنياى شطرنج او را مىناميد، ذاتاً خوشتخت بود نه فقط بخاطر نبوغ خارق العاده اش بلكه به جهت افسون و جذبه شخصيتش.همه اين عوامل از او يك سفير طبيعى براى كوبا، سرزمين بومى اش ساخت و به عنوان نماينده تام الاختيار سيار براى بسط و توسعه حسن نيت كشورش برگزيده شد. كاپا به نحو درخشانى براى اين .وظيفه مجهز شده بود.وى قدرتمند و سرشار از توانمندى واطمينان در استعداد خودش بود او شخصيتى برازنده و دلپذير و عاشقى خردمند بود.
نيم قرن قبل از ظهور فيشر، كاپا تنها استاد بزرگ شطرنج درغرب بود كه نامش را مردم ميدانستند و در گروه هاى بيشمار براى ديدن مسابقاتش ميامدند. براى چند دهه بطور مرتب در سراسر جهان گردش و در مسابقات سمولتانه (همزمان) شركت ميكرد، خيلى سريع بازى ميكرد و امتيازات بالائى – حتى زمانيكه حريف قوى بود –بدست مياورد.با استنداردهاى شطرنج، كاپابلانكا فطرتاً شطرنجباز بدنيا آمد.
نحوه حركت مهره ها در چهار سالگى پيش خود ياد گرفت و در دوازده سالگى در مسابقه با قهرمان هاوانا برنده شد. در هيجده سالگى قبل از بازى در يك واقعه بين المللى مهم، قهرمان آينده آمريكا –مارشال – را در يك مسابقه با نتيجه ۱-۸ شكست داد در پى كسب اين نتيجه قوى، به تورنمنت بين المللى بزرگ سن سباستين ۱۹۱۱ دعوت شد. دكتر برنشتاين، يكى از رقباى مشهور، به شركت اين بازيكن ناشناس اعتراض كرد. درگزارش بازى ها آمده است كه كاپابلانكا به نحو درخشانى در دور نخست او را شكست داد .
او قصد داشت خود را بعنوان رقيب لاسكر تعيين نمايد. كاپا سپس به سفر دور اروپا رفت و مقام اول استادان را در دو مسابقه كوتاه بدست آورد. او تقريباً تمام انها را شكست داد.
لاسكر بخطر افتادن عنوانش از جانب اين حريف جوان خطرناك را احساس كرد. اما با وجود تقاضاى رو به افزايش مردم، از ترتيب يك مسابقه تا آغاز جنگ جهانى اول و پايان موقتى فعاليت هاى شطرنجى اجتناب كرد. اما وقتى بازيهاى بين المللى از سر گرفته شد و كلوب شطرنج هاوانا ترتيب يك جايزه بيست هزار دلارى را داد، لاسكر كه به خاطر جنگ فقير شده بود موافقت خود را براى شركت در مسابقه اعلام نمود.او تمام مسابقه ها را با بى ميلى بازى كرد و كاپا قهرمان جهان شد.با نتيجه۴ برد و ۱۰ مساوى از يك سرى مسابقه كه در اصل براى ۲۴ بازى برنامه ريزى شده بود.
موفقيت هاى آسان كاپابلانكا با پيروزيهاى قانع كننده در تورنمنت هاى بزرگ لندن ۱۹۲۲ و نيويورك ۱۹۲۷ ادامه يافت، در حاليكه هماورد او آلخين در هر دو واقعه مقام دوم رابدست آورد.مسابقه آنها بر سر عنوان جهانى با ۳۴ بازى بطول انجاميد (طولانىترين سرى مسابقات قهرمانى جهان.) در پايان آلخين در ميان شگفتى با نتيجه۳-۶ و با ۲۵ مساوى برنده شد.افسانه شكست ناپذيرى كاپا به پايان رسيد.توضيح مرسوم براى نتيجه بازى ها اينست كه كاپابلانكا كه حساب نتيجه ديدار قبلى اش مقابل آلخين ۰-۸ با ۷ مساوى بود، اينبار حريفش را بيش از حد دست كم گرفت. در حاليكه آلخين خود را به شدت ديوانه وارى آماده كرده بود. اما در حقيقت مسابقه ثابت كرد تركيبى از بازى هاى راكد، اغلب مساوى هاى كوتاه مدت، و پيروزى هاى قاطع ناشى از عدم دقت حريف بوده است. كاپابلانكا هرگز شكستش را نپذيرفت و بقيه عمرش را صرف سخنرانى درباره"عنوان من" و بحث هاى بيهوده راجع به حق بازگشتش كرد. در سال ۱۹۳۶ درتورنمنت مسكو اول شد و اما نتوانست برترى مطلق سالهاى ۱۹۲۰ را دوباره برقرار نمايد.آنچه نمايشش را ادامه داد استحكام و ظرافت و زيبائى طرح ها و آگاهى او در چگونگى تعويض مهره ها بود. مهمترين درس بازيهاى كاپابلانكا ارزش برتريهاى كوچك است مثل يك شاه فعال، كنترل ستون آزاد و آرايش عالى پياده اى.
كاپابلانكا در سال ۱۹۴۲ در حاليكه فقط ۵۴ سال داشت بر اثر سكته قلبى در باشگاه شطرنج مانهاتان درگذشت. براى بزرگداشت او هر ساله در زادگاهش كوبا تورنمنت يادبود كاپابلانكا برگزار ميگردد. بازى هاى او هميشه نمونه و سر مشقى براى بازيكنان جوانى كه در طلب استادى هنر شطرنج پوزيسيونى هستند ميباشد.
الكساندر آلخين (۱۹۴۶-۱۸۹۲)
گفته ميشود كه آلخين در اوايل سال ۱۹۱۴ احتمالاًً در انتظار يك مسابقه با كاپابلانكا –قبل از آنكه كاپابلانكا با لاسكر بازى كند –بوده است. او يكسرى از تورنمنتهاى بزرگ اوايل و اواسط سالهاى ۱۹۲۰ را با پيروزى پشت سر گذاشت و همه جا توجه و تحسين همگان را برانگيخت-مهمتر از اينها پشتيبانى مالى مردم از وى براى مسابقه با كاپابلانكا بود. جاذبه و گيرائى آلخين بيشتر به واسطه جسارت بازى تاكتيكى –منطقى وى بود كه اغلب با استفاده از پيشروى كند و آهسته حريفانش انجام ميگرفت. تفسير ماهرانه و درخشان او از بازى و شخصيت پرنفوذش از جمله مراتب برتريش بر ظرافت تن پرورانه كاپابلانكا بودند. نسبت به استرانژيستهاى كلاسيك مثل روبنشتين و تاراش سختگير بود.
آلخين بعد از تصاحب عنوان قهرمانى جهان از كاپابلانكا، براى غلبه بر ديگر بازيكنان جهان مصرتر شد
اوج قدرت آلخين در سان رمو بسال ۱۹۳۰ بود جائيكه او ۱۴ امتياز از ۱۵ امتياز بازيها را تصاحب كرد و در بازى فينال در حاليكه بر اثر گرما عرقش در آمده بود توانست يك پياده اش را به رديف آخر رسانده و آنرا به يك رخ تبديل كند. سال ۱۹۳۱ در بلد بازيهايش كمتر قانع كننده بود اما با كسب ۵/۵ امتياز و برنده شدن در مقابل فلوهر فاتح مسابقات شد.
آخرين توفيق بزرگ آلخين در دوره اوجش مسابقات ۱۹۳۴ زوريخ بود. بعد از آن مشروب خواريش افزايش يافت و اين مسئله در جريان شكست غيره منتظره اش به ايوه در سال ۱۹۳۵ بر بازى و اخلاق و رفتارش تاثير گذاشت. در حالى كه از اين شكست تكان خورده بود به پرهيزگارى و رياضت كشيده شد و دو سال بعد عنوان قهرمانى را دوباره كسب نمود. وى هنوز حريفى مشكل براى شطرنجبازان بود. بوتوينيك تشريح ميكند كه چگونه آلخين در ناتينگهام بسال ۱۹۳۶ هنگام مواجه شدن با پوزيسيون پيچيده. بعد از اينكه حركت خود را انجام ميداد از جا برميخاست و مثل يك پرنده دور ميز ميگشت. در جريان بازى با بوتونيك، آلخين براى خلاصى يافتن از آن فشارروانى كه در موقعيت پيچيده اى از بازى رخ نموده بود بمدت بيست دقيقه مثل يك پرنده دور ميز ميچرخيده است.
اين بازى براى هر دو بازيكن جنبه حياتى داشت. آلخين دراواخر سالهاى فعاليتش يك شركت كننده برجسته در تورنمنت هاى زمان جنگ نازى بودو يك رشته سخنان ضد سامى در زير نام وى منتشر شد بعد از سال ۱۹۴۳ بازى او بنحو چشمگيرى نزول يافت. در سال ۱۹۴۶ هنگامى كه مبارزه بر سر عنوان قهرمانى با بوتوينيك را پذيرفت و در حاليكه خود را براى اين مسابقه آماده ميكرد بطور ناگهانىدر شهر ليبسون دار فانى را وداع گفت. آلخين در طى زندگيش در ۸۷ تورنمنت شركت جست و در ۶۲ تورنمنت عنوان نخست را بدست آورد – بعد از ۱۹۱۲ وى تنها يكبار ، آنهم در ناتينگهام ۱۹۶۳، جزو چهار نفر اول نبود. مختصر آنكه اگر به شطرنج تاكتيكى علاقمنديد و نيز ميتوانيد از عهده بازى پوزيسيونى و استراتژيك برآييد، آلخين يك قهرمان ممتاز شطرنج در اين زمينه است.
ميخائيل بوتوينيك - ۱۹۱۱
بوتوينيك در سن ۱۲ سالگى ياد گرفت كه در سطح قهرمانى بازى كند.در ۱۴ سالگى در يك مسابقه گروهى همزمان كاپابلانكا را مغلوب ساخت و در سال ۱۹۲۷ براى نخستين بار در مسابقات قهرمانى شوروى حضور يافت. وى در رشته مهندسى برق از لينگراد فارغ التحصيل شد و حتى بعد از كسب عنوان قهرمانى به كار علمى اش ادامه داد.
پيشرفت غيرمنتظره اش در اواسط سالهاى ۱۹۳۰ بمنصحه ظهور رسيد كه در دو رويداد شطرنجى مهم به برترى دست يافت و همراه با كاپابلانكا در ناتينگهام جلوتر از آلخين، لاسكر و ديگر رقباى قدرتمند قرار گرفت.
در سالهاى بعد فدراسيون شطرنج در پى آن برآمد كه براى بوتوينيك موقعيتى براى شركت در مسابقات قهرمانى جهان ايجاد نمايد.در اين زمان آلخين در گذشت و فدراسيون جهانى شطرنج براى تعيين قهرمانى اقدام به برگذارى تونمنتى بين المللى كرد كه بوتوينيك در اين مسابقات با قاطعيت براسميسلف، كرس، رشوسكى و ايوه پيروز گشت.
وى قبل از تصاحب عنوان قهرمانى جهان و همينطور سالهاى جنگ و بعد از آن در بهترين شرايط خود قرار داشت. او اگر چه عنوان قهرمانى جهان را از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۳ يدك ميكشيد اما در مسابقات۱۹۵۱ (دور رفت ) به اسميسلف و تال باخت –در دور برگشت بر آنها غلبه يافت –و با پتروسيان مساوى نمود. در سال ۱۹۶۳ بعد از آنكه به پتروسيان باخت و قانون مسابقه برگشت لغو شد عنوان قهرمانى را به وى واگذار نمود و علائق شطرنجى خود را به دو پروژه براى آينده منتقل نمود: نخست اختراع يك برنامه كامپيوترى شطرنج و ديگرى كشف قهرمان آينده شوروى و آموزش دادن به وى. اولين پروژه اش پيشرفت چندانى نكرد اما دومى به موفقيت درخشانى دست يافت. كارپف و كاسپارف –قهرمانان مسلط سالهاى ۱۹۸۰ – هر دو از شاگردان بوتوينيك ميباشند.
قدرت اصلى بوتوينيك بعنوان يك بازيكن، در استراتژى اش بود كه با استراتژى كاپابلانكا - هدايت بازى و رساندن آن به مرحله آخر بازى –تفاوت اساسى داشت. او علاقمند به موقعيتهاى پيچيده اى بود كه شانس پيشروى در هر دو جناح را دارا باشد، در اين گونه مواقع با تكيه بر توانايى اش در حركات مانورى، مترصد لحظه اى بود كه فرمان حركت بسوى آخر بازى را صادر كند. بوتوينيك متخصص سيستم دفاع فرانسوى و كاروكان با مهره سياه بود و بهنگام بازى با مهره سفيد استاد گشايشهاى جناح وزير مثل نيمزو هندى و دفاع اسلاو بشمار ميرفت.دو انديشه كه در اغلب بازيهاى او به چشم ميخورد عبارتند از: قربانى كردن رخ براى فيل يا اسب تا از اين طريق بتواند يك پياده مركزى فعال بوجود آورد و همينطور استفاده موثر از يك فيل در فواصل دور در "ميان بازى" بعد از معاوضه چند مهره.ايده اخير او بويژه ميتواند براى بازيكنان متوسط مفيد باشد.
ساموئل رشوسكى - ۱۹۱۱
پاول كرس ۷۵-۱۹۱۶
در سالهاى ۱۹۴۰ دريافت كه بوتوينيك نيز حريف خوبى براى وى است و در تورنمنتهاى كانديداتورى سالهاى ۵۰ و ۶۰ چهار بار متوالاً به پيروزى رسيد. در سال ۱۹۵۹ با اختلاف يك امتياز از تال عقب افتاد و در سال ۱۹۶۲ يك شكست در پايان بازيها وى را پشت سر تال قرار داد. كرس بازيكن خوش تكنيكى بود. در سالهاى جوانيش بازيكن تاكتيكى درخشانى بود و در سالهاى بعد به بازيكنى تمام عيار مبدل شد. گشايش مورد دلخواه او
1.e4 بود و بسيارى از بازيهايش را با روش روى لوپز بر عليه دفاع سيسيلى و فرانسوى به پيروزى رساند. ديگر ويژگى او قدرتش در ميان بازى با يك رديف پياده مركزى بر عليه پياده هاى جناح وزير حريف بود در اينگونه مواقع كرس مهارتش را در ايجاد فرصت جهت وارد كردن ضربه بر روى ستون d يا براى تهاجم در جناح شاه حريف بخوبى بنمايش ميگذاشت.
ديويد برونشتين -۱۹۲۴
تيگران پتروسيان ۱۹۸۴-۱۹۲۹
تكيه بر مانور، ايجاد كنترل بر خانه هاى كليدى و انتقال به يك آخر بازى حاشيه اى داشت. در محاسباتش دقيق بود و پوزيسيون هاى ساده اى را دوست داشت كه در آنها عوامل اتفاقى و تصادفى نقشى نداشته باشد. او ترجيح ميداد فقط در حالتى كه بردش حتمى بود –نه مثل تال يا برونشتين براى تفكر بهتر – اقدام به قربانى دادن نمايد. بيش از آنكه خود را ملزم به يك تهاجم غافلگيرانه كند ترجيح ميداد كه به يك برترى مقطعى بسنده كند و موقعيت حريف را آنقدر تحت فشار قرار دهد كه فرو ريختن مواضع او بدون هيچ ريسكى امكان پذير گردد. اين روشى كاملاً حرفه اى و عمل گرايانه است و قابل ذكر است كه پتروسيان اولين استاد روس است كه سنن و اخلاقيات رسمى شطرنج شوروى را- كه همانا روشى شجاعانه و تهاجمى در شطرنج است – مورد انتقاد قرار داد.و ارزش تكنيكى مختص بخود را بعد از شكست اسپاسكى در سال ۱۹۶۶ – اگر چه سه سال بعد از او شكست خورد – به اثبات رساند. اما هدف نهائى اين روش پتروسيان آن است كه در تورنمنتها بيشتر از آنكه در انديشه تصاحب جوايز اول باشد در فكر بدست آوردن مكانهاى بالاى مسابقات است. در آغاز و اواسط بازى ضد شطرنج بازى ميكند .و دست از پا خطا نميكند تا اينكه حريف بردباريش را از دست ميدهد و پوزيسيونش را تعضيف مينمايد. مفيدترين جنبه بازى پتروسيان براى بازيكنان معمولى. همانا بازيهاى بسته وى است آنجا كه فعاليت مهره هاى حريف تعضيف و مسدودشده و حالت دلخواهى از آخر بازى پديد آمده كه يك رخ و اسب فعال بر عليه يك رخ و فيل حريف كه توسط پياده هاى خودش منفعل گشته اند به مقابله ميپردازند.ابتدا مثالى از تكنيك بسته وى مىآوريم. عملكرد خاص پتروسيان در پوزيسيونهاى بسته اقدام به حمله در هر دو جناح و تاخير در قلعه رفتن است. توصيه خوب او در اين مورد چنين است "اگر ميخواهيد يا مجبور هستيد،به قلعه برويد اما وقتى فقط توانائى انجام آنرا داريد،قلعه رفتن مناسب نيست."منطق پتروسيان اين است كه در موقعيتهاى بسته عمل و گشايش خطوط كه براى به خطر انداختن شاه حريف صورت ميگيرد –در جناحين انجام مىپذيرد. بنابراين توصيه پتروسيان در اينجا برخلاف روش معمولى –كه شاه در جستجو نقطه امنى در جناحين است – ميباشد.
ويكتور كورچنوى -۱۹۳۱
تغير و تحول در نحوه زندگيش، انرژى از دست رفته را به او بازگرداند چنانچه او تمام اين انرژيها را براى دستيابى به آرزوى بزرگش كه اثبات خود بعنوان حريفى براى مبارزه با حريفانش در شوروى براى كسب عنوان جهانى كاناليزه كرد. در مسابقات انتخابى سال ۱۹۷۷، پتروسيان، پولوگايوسكى و اسپاسكى را به نحو گيرائى شكست داد و شكست كارپف قهرمان جهان نيز در زمره يكى از همين بازيها بود.
قهرمان ايده آل كورچنوى لاسكر است كه بازى او سرشار از حركتهاى پويا و مالامال از ابتكار در موقعيت هاى مشكل ميسازد. اين روشى نيست كه بازيكنان معمولى بتوانند به آسانى از عهده اش برآيند و در واقع بسيارى از استادان بزرگ مىپذيرند كه آنها مراحل تفكر كورچنوى را به سختى درك كرده اند اما موضوعى كه از ويژگى هاى كورچنوى است و ميتوان از مطالعه بازيهايش آموخت، توانائى او در تركيب وزير با مهره هاى كوچكتر در تمام صحنه هاى يك حمله است. يك مثال خوب از اين شيوه كورچنوى يك قربانى گشايشى غير معمول است كه حريف را تحت فشار نگهميدارد و سرانجام دفاعش را مىشكافد.
بنت لارسن -۱۹۳۵
لارسن به راحتى گشايشهاى غير متداول را مورد استفاده قرار ميدهد، و اين تنها به خاطر شگفت انگيزى آنها نيست، بلكه به علت اين است كه او معتقد است اين گشايشها اساساً بىعيب و دقيق هستند و از جانب ديگر استادان بزرگ كم اهميت پنداشته شده اند. بهمين سبب او گشايش برد-1.f4 Bird Opening گشايش فيل
1.e4 e5 2.Bc4 و همچنين آنچه هم اكنون بطور گسترده گشايش لارسن ناميده ميشود1.b3 را احيا و مشهور ساخته است بزرگترين نقطه قوت لارسن در وسط بازى و در روش ابداعى خودش است كه او را قادر ميسازد به نحو سلطه جوايانه اى براى پيروزى مبارزه نمايد.
وى گفته است كه تاكتيكهاى استاندارد حرفه اى بازى براى كسب پيروزى با مهره سفيد، يا يك مساوى با مهره سياه را دوست ندارد. اگر درصد مساوى هايش كمتر از ديگر رقيبانش است به اين خاطر ميباشد كه به باخت هاى گاه و بيگاه اهميت نميدهد. نسبت به اغلب استادان بزرگ، حملات جناحى در بازى او بيشتر وجود دارد و اين عمدى است. در حمله جناحى كمتر احتمال هدايت بازى به سمت ساده شدن يا تساوى هست.
اما حمله جناحى در بازيهاى لارسن از طريق هجوم با پياده ساده انجام نميگيرد،و به طور معمول با عمليات تركيبى مهره هاى سنگين صورت مىگيرد.
يكى از تركيبات مهره اى مورد علاقه او تركيب وزير، اسب و پياده h عليه شاه قلعه رفته است. ديگرى وزير، رخ و فيل از فواصل دور است.
ميخائيل تال -۱۹۳۶
اشتياق تال به شطرنج از هر استاد بزرگ ديگرى قدم فراتر نهاده است. او براى روزنامه ها گزارش تهيه ميكند، بازيهايش را تفسير ميكند و در زمان بين دورهاى مسابقه و تورنمنت ها در بازى بيليتز با زمان پنج دقيقه شركت مىجويد. او را پاگانينى شطرنج ناميده اند و شهرت او براى پيروزى حتى در وضعيتهاى ضعيف، بعلاوه نگاه هيپنوتيزم كننده او بر حريف، سبب شد تا استاد بزرگ آمريكائى بنكو قبل از ملاقات تال در يك تورنمنت كانديداتورى، عينك تيره به چشمش بزند.
استعداد درخشان تال براى تركيب مهره ها، به سختى ميتواند توسط يك استاد پرقدرت آموخته شود چه برسد به يك بازيكن متوسط.اما درس بزرگى از بازى او مىتوان آموخت.اول، غوطه ور ساختن بازى در پيچيدگى هاى مبهم و نامفهوم اغلب حريفان را ناراحت ميكند و يك حمله همراه با قربانى در چنين شرايطى ممكن است كارگر افتد حتى اگر بطور عينى دقيق نباشد. دوم،همانگونه كه آلخين از آن برخوردار بود، ميل و خواهش رقابت جويانه از اهميت والائى برخوردار است.و سوم،تمرين و آزمايش واريانت هاا در بازى سريع.
اگرچه مورد مخالفت بعضى كارشناسان شطرنج نيز قرار دارد- روش علمى مفيدى جهت آمادگى براى مسابقات بزرگ ميباشد.
بوريس اسپاسكى -۱۹۳۷
اواسط دهه ۱۹۵۰ بسيارى بر اين عقيده بودند كه اسپاسكى بزودى قهرمان جهان ميشود. اما ضعف عصبى اش باعث شكست وى در بازيهاى حساس قهرمانى شوروى (سالهاى ۱۹۵۸و۱۹۶۱) در طى يك مسابقه در چند سال بعد، بوريس احساسش را در ضمن بازى حساسش با تال در ۱۹۵۸ – جائيكه عنوان قهرمانى شوروى مطرح بود -تشريح كرد:"بازى موقتاً تعطيل و به روز ديگرى موكول شد و من موقعيت خوبى داشتم، اما به واسطه تحليل زياد بازى خسته شده بودم و روز بعد بدون تراشيدن ريشم بازى را از سرگرفتم.معمولاً قبل از انجام بازيهاى مهم دوش ميگرفتم و بهترين لباسم را مىپوشيدم و سعى مىكردم در بهترين حالت خود باشم. اما آن روز من خيلى خودم را با تجزيه و تحليل بازى درگير كرده بودم و وقتى سر ميز بازى رسيدم خيلى ژوليده و نامرتب بودم. يادم است تال به من پيشنهاد تساوى داد اما من امتناع كردم. بعد احساس برترى افول كرد و رشته بازى از دستم خارج شد. حالا من پيشنهاد تساوى دادم و تال امتناع كرد. وقتى به ادامه بازى تن دادم سالن از هيجان منفجر شد، اما من گيج بودم و بسختى مىتوانستم بفهمم كه دارد چه اتفاقى مىافتد. احساس ميكردم دنيا روى سرم خراب ميشود. بعد از بازى به خيابان رفتم و مثل يك بچه گريستم.
بحران زندگى شخصى كه حوالى سال ۱۹۶۰ گريبانگير اسپاسكى شد – با مربى قديمش بهم زد، بخاطر رفتار ناشايستش در بازيهاى المپيك شطرنج دانش آموزان براى يكسال از سفر خارجى محروم شد و از اولين همسرش با گفتن اين جمله كه:" ما مثل دو فيل با رنگهاى متضاد هستيم" طلاق گرفت-با گرفتن يك مربى جديد (بانداروسكى آرام و منطقى) به آرامش گراييد: اسپاسكى بالاخره همه موانع را با موفقيت پشت سرگذاشت و در سال ۱۹۶۶ بر سر عنوان قهرمانى جهان رودرروى پتروسيان قرار گرفت اما بگونه اى غيرمنتظره از او شكست خورد. او هنوز به اندازه كافى تكامل نيافته بود كه قهرمان جهان شود. اما در سال ۱۹۶۹ در فينال بازيها پتروسيان را قاطعانه شكست داد و شگردى كه در اين بازى به كار برد بنام تكنيك حمله اسپاسكى نام گرفت- كنترل مركز، سپس روانه ساختن مهره ها در روى خطوط باز.
هنگاميكه اسپاسكى عنوان قهرمانيش را تثبيت نمود.شطرنج دوستان انتظار شكوفايى دوره جديد و متهورانه اى را داشتند كه روش خشك و بيروح پتروسيان به باد فراموشى بسپارد. اما همه با نااميدى روبرو شدند. اسپاسكى عنوان جهانى را بارى سنگين يافت و تنها خاطره بياد ماندنى كه از خود بجا گذاشت غلبه اش بر بابى فيشر آمريكايى در مسابقات المپيك شطرنج ۱۹۷۰ بود. هنگاميكه فيشر بالاخره براى جدال بر سر عنوان جهانى تعيين شد (سال ۱۹۷۲) و تهديد به باز پس گرفتن عنوان جهانى كرد،اسپاسكى اغلب بواسطه يك احساس قوى تسليم گرايانه، افسرده و غمگين بود.سرانجام عنوان قهرمانى را تسليم كرد و بدنبال آن جايگاه رفعيش در جامعه شوروى از دست داد، نيز توسط كارپف و كورچنوى از دو سرى مسابقه انتخابى براى عنوان جهانى حذف شد و بالاخره با زن فرانسوى اش –زن سوم- در نزديكى پاريس خانه نشين گرديد.
صحبت از قهرمان جهان كه نبوغ و استعدادش هرز رفت كار چندان ساده اى نيست اما ارمغان طبيعى اسپاسكى براى ورزش شطرنج بحدى بود كه مىبايست زودتر از اينها قهرمان ميشد و آنرا براى مدتى طولانىترى نگه ميداشت. در مورد او كمى تنبلى و كمى عدم قاطعيت در بارآورى خردمندانه قرايح موجب واپس ماندگى شد.شايد با فداكارى و صرف انرژيى كه تال يا آلخين، بعنوان مثال،براى شطرنج بكار بردند اسپاسكى مىتوانست يكى از بزرگترين قهرمانان جهان باشد.
بابى فيشر -۱۹۴۳
فيشر شطرنج را در شش سالگى آموخت، اما بزرگترين حادثه براى او- بعنوان يك شطرنجباز جوان – وقتى رخ داد كه مادرش تصميم گرفت كه آنها در بروكلين اقامت كنند. زندگى شطرنجى در نيويورك – با كلوپهاى پررونق مانهاتان و مارشال و سالنهاى شطرنج – محيط مساعدى براى يك عده بازيكن شايسته استادى بزرگ ايجاد كرده است و فيشر مهارتهاى شطرنجىاش را با بازيهاى بيليتز و مطالعه تئوريهاى شطرنج شوروى افزايش ميداد. نتيجه اين تمرين و ممارست مفرط – كه با غفلت و اهمال از كار كلاسيك شطرنجى توام بود – آن شد كه در ۱۴ سالگى به مقام قهرمانى مردان ايالات متحده رسيد.
فيشر احتمالاًً در آن زمان درست نميدانست كه پله هاى بعدى براى دستيابى به قهرمانى جهان – كه در آن زمان در دست بوتوينيك بود – چگونه هستند.در آن دوره او خود را براى تورنمنت انتخابى آماده ميكرد و در اولين تلاشش توانست در سن ۱۵ سالگى به مقام جوانترين استاد بزرگ دست يابد.گروه بهم فشرده استادان روس به آسانى رقيب كم تجربه شان را در سال ۱۹۵۹ و ۱۹۶۲ كنار زدند و فيشر سپس تقاضا كرد كه سيستم بازيها در مرحله يك هشتم از شكل تورنمنت به يك سرى مسابقه حذفى تغيير كند و اين درخواست پذيرفته شد .
تحت اين سيستم بود كه در سال ۱۹۷۱ توانست رقبايش راشكست داده و بعد از يكسال نيز به اسپاسكى غلبه كند. مردم حتى فيشر را بيشتر از بازى بزرگش عليه اسپاسكى، بخاطر ستيزه جويى و غرابتش بياد دارند. مسابقه اش با رشوسكى در ۱۹۶۱ با يك رسوايى و مرافعه جنجالى پايان گرفت و بعد از سر و صدا و اعتراضى كه بر سر جدول بازى براه انداخت از شركت در مسابقات ۱۹۶۷ كناره گرفت. فقط هنگامى كه سرمايه گذار انگليسى ،جيم اسلاتر، جايزه پنجاه هزار پوندى را دو برابر كرد ترغيب شد كه براى رودررويى با اسپاسكى عازم ايسلند شود- البته ميانجيگرى هنرى كسينجر،وزير امور خارجه وقت آمريكا نيز بىتاثير نبود. سرانجام هنگاميكه فدراسيون جهانى شطرنج قانون قبلىاش – كه اگر مسابقه ۹-۹ خاتمه پذيرد عنوان قهرمانى همچنان در دست قهرمان سابق باقى خواهد ماند- را تغيير داد و اعلام كرد كه برنده كسى است كه ده بازى را برنده شود فيشر عنوان قهرمانى را بدون مبارزه به كارپف واگذار نمود.مطالبات رسمى فيشر غير قابل قبول بودند. وى براى مسابقه در نظر گرفته شده با كارپف و يك مسابقه برگشت با گليگوريك در ۱۹۷۹ – كه صورت نگرفت – يك ميليون دلار يا بيشتر مطالبه كرده بود. عليرغم وجوهى كه فيشر بجيب استادان معمولى شطرنج ميريخت تضاد شديدى ميان اين ارقام و ارقامى كه در تورنمنتهاى بين المللى تعيين ميشد وجود داشت. جدا از درخواست پول زياد، توقعات بسيار فيشر در رابطه با نور سالن، صداى تماشاچيان و جزئيات ديگر بازى نيز وجود داشت ولى همه اين بهانه ها دال بر اين بود كه فيشر در وضعيتى قرار گرفته كه ترس از شكست، ترس از بازى در حضور جمع بروى غلبه يافته است. وگرنه چه جز پيروزى بر كاسپارف يا كارپف ميتوانست شهرت و آوازه او را افزايش دهد.شايد قوانين رسمى روزى وى را وادار به بازى نمايد، اما احتمال بيشتر اين است كه او نيز بدنبال مورفى استاد بزرگ ديگرى خواهد رفت كه شطرنج را در اوج شهرتش كنار گذاشت. اما يك بازيكن معمولى از بابى فيشر چه ميتواند بياموزد؟ ابتدا تمايل به پيروزى. غريزه كشنده فيشر بر اين اساس بود كه پوزيسيونهائى را كه اغلب استادان به محض رسيدن به آن پيشنهاد تساوى مىدادند ادامه ميداد تا به فرصتهايى براى كسب برترى دست پيدا كند. جواب او به يك تقاضاى مساوى سريع اين بود "البته كه نه" بازى با او مشكل بود، از موقع شروع بازى صورت قوش وار و چشمان تيزبينش را به صفحه ميدوخت و بندرت سرش را براى ديدن بازيهاى ديگر بلند ميكرد.دستانى بلند داشت و انگشتانى كه با آنها مهره هاى مخالف را به هنگام تصرف همچون پرنده اى كه شكار را به چنگ گرفته در دست ميفشرد. تمايل به پيروزى وى را قادر ميساخت كه با ركوردهاى بالا در مقابل حريفانش پيروز شود.همچون آلخين داراى يكنوع تعصب فكرى بود اما برخلاف او، فيشر تا موقعيكه بازيكن فعالى بود سلامتى اش را در حالت خوبى نگهداشت. فيشر دانش عميقى راجع به خطوط گشايشى تند و تيزى كه غالباً قبل از تورنمنتها آنها را تجزيه و تحليل مىنمود داشت. استراتژىاش در پوزيسيونهاى ساده،آشكارا رسيدن به هدف كاپابلانكا بود. دانش گشايشىاش را خاصه بهنگام بازى با سفيد بخوبى بكار ميبرد در جائيكه كلاً فضا و كنترل بازى را در دست ميگرفت از آن به گونه اى پرقدرت استفاده كرده و حريف را مجبور به دفاع مىنمود تا اين كه مقاومتش در هم شكسته شود. در فاصله سالهاى ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۰ در وضعيت كناره گيرى بود اما هنگاميكه در" مسابقه قرن " از نو حضور يافت به يكباره بازى جانانه اى انجام داد.
يكى از دلايل علاقه مردم به فيشر توانايى فوق العاده اش در خلق بازيهاى هيجان انگيز در مهمترين مقاطع مسابقه بود. اين اتفاق به هنگامى كه او دوباره در يكسال بعد با پتروسيان در آرژانتين رودررو شد اتفاق افتاد همانطور كه فيشر در مسابقات جلو ميرفت، جمعيت نيز افزايش مييافت و ازدحام تماشاچيان براى ديدن جدال استادان بزرگ افزون بر ۱۰۰۰۰ نفر مىشد.فيشر با ارائه يكى از بهترين بازيهاى عمرش به آن همه اشتياق مردم پاسخ داد.
آناتولى كارپف -۱۹۵۱
به اين ترتيب كارپف براى تصاحب مقام قهرمانى زير ۲۰ سال جهان، عنوان استادى بزرگ و بدست آوردن مكانى در سرى مسابقات ۷۵-۱۹۷۲ براى تعيين حريف فيشر جلو رفت. در اولين تلاشش اسپاسكى و كورچنوى را شكست داد و به واسطه عدم حضور فيشر در مسابقه فينال، موفق به كسب عنوان قهرمانى جهان شدو
ركورد جوائز نخست وى (به عنوان قهرمان جهان) در تورنمنتها به حدى است كه شهرت تمام قهرمانان قبلى را تحت الشعاع قرار ميدهد. شيوه او يادآور تكنيك كاپابلانكا – با ظرافتى بمراتب بهتر از فيشر – ميباشد به عكس آمريكاييها او در هر موقعيتى تمايل به ادامه بازى تا به آخر را ندارد و به هنگام بازى با مهره سياه پيشنهاد تساوى را زود هنگام مىپذيرد.
به استثناى مرحله فينال سال ۱۹۷۸ (مسابقه براى دفاع براى عنوان قهرمانى) عليه كورچنوى، كارپف در اوج مرحله خستگى و طاقت فرسايى بازىاش، يكى از سر سخت ترين استادان براى شكست دادن حريف بود. بندرت پيش ميايد كه در هر دوره مسابقه اى بيش از يك بازى را به حريف واگذار كند. حريف بود.حريف قديمى كارپف، ويكتور كورچنوى در جايى گفته است كه قهرمان جهان همچون ماهى سرد كامپيوتر مانندى است و در برخورد با خارجىها يكنوع احساس دورى و جدائى در طرف مقابلش بر جاى ميگذارد. در ظاهر به نظر ميرسد كه به واسطه فشار تورنمنتها دچار ضعف و سستى شده باشد اما نتايج مسابقاتش عكس اينرا نشان مىدهد. او به عنوان قهرمان بر بهترين بازيكنان جهان غلبه يافته و در شمار بزرگترين استادان جهان – لاسكر، كاپابلانكا، آلخين،بوتوينيك و فيشر محسوب ميگردد. در زندگى خصوصى، كارپف مرد مرموزى است.تمبر جمع آورى مىكند و رساله اى در باب "مشكلات و مسايل فعاليتهاى فراغتى (آزاد)"براى دانشگاه لينگراد نوشته است. در تابستان ۱۹۷۹ ازدواج كرد اما همسرش در همان دوره اى كه مقام قهرمانيش از جانب كاسپارف مورد تهديد قرار گرفته بود وى را ترك نمود. كارپف در شوروى يك قهرمان ملى است و در ۱۹۷۸ (يكسال بعد از پيروزى بر كورچنوى) به عنوان مرد سال ورزش شوروى برگزيده شد و از دست برژنف جايزه گرفت.
يك بازيكن معمولى از شطرنج كارپف چه ميتواند بياموزد؟ نخست، مهارت او در روش روى لوپز. همچون كاپابلانكا و فيشر – كه اين سيستم گشايشى مورد دلخواه آنها نيز بود – كارپف به ظرافتهاى اين شيوه دلبستگى داشته و آنرا در پى بدست آوردن امتيازهاى بالا در مسابقات (به هنگام بازى با مهره سفيد) به كار ميگيرد. در بازى شطرنج اين خيلى مهم است كه به گنجينه اى از واريانتهاى مختلف گشايشى – كه به آنها خوب مسلط باشيم –مجهز باشيم تا از شانس بيشترى در بازى برخوردار شويم. روش كارپف در بكارگيرى سيستم روى تكنيك "عنكبوت" ناميده شده است. در بازى سعى بر كنترل فضاى جناح وزير و بازى در جناح شاه دارد و هدف كلىاش محروم كردن حريف از خانه هاى مفيد، محدود نمودن تحرك مهره هاى حريف و سپس نفوذ به هر يك از دو جناح ميباشد.اغلب نتيجه آنست كه زنجيره پياده هآى كارپف كنترل صحنه را بدست ميگيرند.
دومين ويژگى ممتاز كارپف كه مىتواند راهنماى بازيكنان باشد قدرت او در آخر بازى است. در طى يك مصاحبه در لندن بسال ۱۹۷۲، گروهى از بازيكنان باشگاهى از وى پرسيدند براى بهبود و پيشرفت شطرنج چكار بايد بكنيم؟ ما سيستمهاى گشايشى را به مقدار زياد مطالعه ميكنيم،و تمريناتمان نيز مرتب و منظم است، اما زياد به روشهاى آخر بازى تسلط نداريم . كارپف در جواب گفت: عكس آن را مطالعه كنيد، شيوه هاى آخر بازى را مطالعه كنيد!
كارپف همچون فيشر تخصص بالايىى در اجراى آخر بازى رخ و فيل عليه رخ واسب دارد. اما در اين زمينه تعصب ندارد و هنگاميكه مناسب تشخيص دهد از اسب و رخ عليه فيل و رخ استفاده ميكند. در مونترال سال ۱۹۷۹ درجريان يكى از مشكلترين تورنمنتها – كه جوائز ۵۰۰۰۰ پوندى و ۱۲۵۰۰ پوندى بدنبال داشت - كارپف با تال به مقام اول رسيدند. در اين تورنمنت كارپف در طول يك بازى، نخست تفوق فيل عليه اسب را نشان داد و سپس برترى اسب عليه فيل را به نمايش گذارد.
سومين و بويژه مهمترين درسى كه ميتوان از كارپف آموخت ارزش و اهميت جديت و نظم پيگير در مطالعه شطرنج ميباشد. او دو ساعت در روز بازى ميكند حتى مواقعى كه در جريان رقابت و مبارزه در تورنمنتى نيست، بازيهاى حريفان بلقوه اش را تحليل ميكند، براى يافتن روشهاى گشايشى بهتر به تفحص مىپردازد و ابداعات جديد را در تجربه مىآزمايد.
شكى نيست كه وى به عنوان يكى از بزرگترين بازيكنان همه دوران در خاطره ها باقى خواهد ماند.
تونى مايلز -۱۹۵۵
در مسابقات قهرمانى دانشجويان سال بعد در مانيل آشكارا بهترين بازيكن بود. با قاطعيت حريف شوروى را در يك بازى درخشان شكست داد و علاوه بر قهرمانى به كسب عنوان استادى بين المللى نيز نائل شد. دو سال بعد از قهرمانى بين المللى جوانان به مقام استادى بزرگ ارتقا يافت. سپس اظهار داشت كه "تنها چيزى كه باقى مانده است رودررو شدن با كارپف است" و در سال ۱۹۷۷ چيزى نمانده بود كه بعنوان حريف اصلى غربى وى شناخته شود. و اگر چه كارپف را دو بار در بازيهاى انفرادى در اسكارا سال ۱۹۸۰ و مسابقات بى.بى.سى ۱۹۸۳ شكست داد اما در نا اميدى رسيدن به دوره فعال و اوج جهت حضور در مسابقه بر سر عنوان قهرمانى دست و پا مى زد. در ۱۹۸۶ مايلز در يك سرى بازى معمولى رو در روى كاسپارف قرار گرفت اما با نتيجه خرد كننده ۵/۰ در مقابل ۵/۵ از وى شكست خورد.پس از بازى با او اظهار كرد "فكر ميكردم با قهرمان جهان مبارزه ميكنم نه با يك هيولاى ۲۲ چشم كه همه چيز را در نظر دارد " و اين گفته جزيى از فرهنگ شطرنج شده است.
اما يك بازيكن از مايلز چه ميتواند بياموزد؟ بالاتر از هر چيز يك راه عملى براى دست يافتن به پيروزى. در اوايل به گشايش1.e4 علاقمند بود عادت داشتن شكل تند و تيزى از دفاع سيسيلى را با g6,c5 بكار ببرد اما چند شكست سنگين از حريفانش وى را متقاعد كرد كه بايد به مجموعه بيشترى از گشايشها مجهز باشد تا بتواند برعليه حريفان كمى ضعيفتر بدون هيچ ريسكى مبارزه كند. گشايشهاى حاضر و آماده براى بازيكنانى كه چنين روشهايى را برگزيده اند سيستم انگليسى و گشايش غير مشخص 1,Nf3 مىباشد.مايلز استفاده زيادى از اينگونه سيستمها مينمايد و در همان زمان ايده هاى خاص خود را در گشايشها اجرا ميكند.
جايزه نخست مايلز در تيلبورگ ۱۹۸۴ بعنوان بهترين نتيجه اى كه انگليسها در تورنمنتها داشته اند ارزيابى شد و از لحاظ طبقه بندى جهان در رده چهاردهم بود و امتياز برجسته اش (۲۷۷۰) در سطح قهرمانى جهان بود. كمى بعد جان نان امتياز بالاتر ۲۸۰۰ را تصاحب نمود – اگر چه آنرا در المپيكهاى شطرنج تيمى در سالونيكا بدست آورده بود. در تيلبورگ، مايلز با امتياز ۱۱/۸ بر حريفانش غلبه يافت. پنج بازى در يك رديف را برد، سه آلمانى را شكست داد و پورتيش و اسميسلف، نامزدهاى عنوان قهرمانى را ناكام گذاشت. اين پيروزى مهمتر از رقابت اصلى اش براى كسب مقام مرد شماره ۱ اروپاى غربى بود.
يكسال بعد، در تيلبورگ ۱۹۸۵ بطريقى غير عادى اول شد. با شروعى ضعيف آغاز كرد بعد كمرش آسيب ديد و روى ميز انتظاربيمارستان به بازيها ادامه داد. عده اى را شكست داد، حريفانش در مورد ميز اعتراض كردند اما داوران اعلام كردند كه احتياجى به نشستن آنها در پشت ميز بيمارستان نيست. يك استاد بزرگ بازى را بطور همزمان در محل ديگرى انجام داد نفر دوم روى يك صفحه جداگانه بازى كرد و سومى با حركات مضحكى به يك تساوى تن در داد.
تكنيك ديگر مايلز امتناع از بازى با گشايشهاى فرعى و دست دوم است. انجام مسابقه در سطح بين المللى يعنى بالغ بر ده ساعت كار طاقت فرسا در روز، و اغلب كارشناسان ترجيح مىدهند كه بازيهاى بيشتر اما كوتاه ترى را كه انرژى فكرى كمترى را طلب مىكند انجام دهند.ساده ترين راه دستيابى به آن تساويهاى سريع است كه در مسابقات جهانى رخ ميدهد. اما اين كار فقط نيم امتياز نصيب طرفين ميكند و بازيكنى كه به رده هاى بالا چشم دوخته است بايستى كه قادر باشد كه حريفان ضعيفتز را بدون زحمت زياد شكست دهد.
سال ۱۹۸۰ بعنوان نقطه عطفى در زندگى مايلز بشمار مىرود چرا كه وى براى اولين بار كارپف،قهرمان جهان را شكست داد و اولين حركت گشايشىاش بقدرى نا مانوس و عجيب بود كه نامى نداشت. مجلات شطرنج شوروى هفته ها درگير اين مسائله بودند كه چگونه مىتوانند خود را راضى به چاپ اين حركت كنند
ياسر سيروان -۱۹۶۰
بازيهاى بين المللى سال ۱۹۸۰ نشان داد كه سيروان بعد از فيشر بزرگترين بازيكن آمريكا است. جايزه اول را مشتركاً با براون – سه بار قهرمان آمريكا – تصاحب كرد، با سه بازى باقيمانده به درجه استادى بزرگ رسيد و كورچنوى را حذف كرد.
گرى كاسپارف -۱۹۶۳
كاسپارف گامهايش را با استوارى به زمين نهاد. او خود اظهار نمود كه روياى قهرمانى را در سر پرورانده است، اما بر اساس اصل انتقاد از خود –كه سنت مورد دلخواه بوتوينيك بود – اعلام نمود كه فكر ميكند نقطه ضعفش در دفاع وبازى با پوزيسيونهاى ساده باشد. بوتوينيك خود توضيح مىدهد "در همان سالهايى كه كاسپارف بيش از دهسال نداشت من تحت تاثير توانايى كاسپارف در ارزيابى و تحليل سريع واريانتهاى پيچيده بودم كه از تمايل بسيارش به سلطه كامل بر همه جوانب ناشى مىشد.
در سالهاى بعد، كاسپارف آنچه را كه براى رسيدن به پرافتخارترين جايگاهاى جهانى لازم است بدست آورد. در سال ۱۹۸۱ قهرمان شوروى شد، بازيهاى قاره اى را با پيروزى پشت سر گذاشت سپس بلياوسكى كورچنوى و اسميسلف را در مسابقات انتخابى شكست داد و نامزد اصلى عنوان جهانى شد.بازى بر سر عنوان قهرمانى جهان با كارپف در سپتامبر سال ۱۹۸۴ آغاز گشت.پيروزى نصيب كسى ميشد كه جلوتر از ديگرى صاحب شش پيروزى شود. كارپف در همان حال كه حريف جوانترش در جذبه غرور و اطمينان بيش از حد بخود غوطه ور بود ۰-۴ جلو افتاد. سپس كاسپارف يك مسابقه استراتژى را آغاز كرد. او با هدف به درازا كشيدن مسابقه تا فرارسيدن فصل زمستان روسيه و از اين طريق به تحليل بردن قواى فيزيكى برجسته حريفش، به يكسرى تساوىهاى سريع تن در داد.مسابقات به گونه اى ملال آور ۱۷باربه تساوى انجاميد كه براى مسابقه فينال قهرمانى خود ركوردى محسوب ميشد و صداى كف زدن حضار را آهسته تر كرد و بالاخره به سوت كشيدن استهزا آميز آنها انجاميد.سرانجام كارپف دوباره به برترى دست يافت و ظاهراًبه اتكاى صبر و بردباريش به نتيجه ۰-۵ رسيد.سپس قهرمان جهان(كارپف) دست به كارى زد كه كاسپارف بعدها آنرا "يك طرح زمخت اشتباه آميز " ناميد. روياى آناتولى كارپف در مقام قهرمان جهان هميشه اين بود كه خود را به همان سطح امتياز بابى فيشر يا بالاتر از آن برساند. شهرت افسانه اى فيشر غالباً بر اثر پيروزىهاى ۰-۶ او در مقابل تايمانوف و لارسن مىباشد. و حالا كارپف نيز يك شانس پيروزى با نتيجه ۰-۶ را پيش رو داشت. از اين رو كارپف به برترى امتيازش تكيه كرد و منتظر لغزشى فاحش از طرف كاسپارف شد. اما مسابقه وارد چهارمين و پنجمين ماه خود شد و قدرت كارپف تحليل مىرفت.بعد از ۴۸ بازى بالاخره امتياز آنها به ۱-۵ و بعد از دو شكست كارپف به ۳-۵ رسيد. مسئولان شطرنج شوروى از نحوه ادامه مسابقه شرمنده شده بودند، و بازى را از گراند هال به هتل اسپرت نقل مكان يافت.بعد از ۴۸ بازى، فلونسيوكمپومانز، ريس فدراسيون جهانى شطرنج تصميم جهانى و بيسابقه ى مبنى بر لغو مسابقات گرفت. وى اين مساله رادر يك كنفرانس جنجالى مطبوعاتى در مسكو اعلام كرد –جائيكه كارپف و كاسپارف هر دو اعلام كردند كه مىخواهند به بازى ادامه دهند. فلونسيوكمپومانز بعد از آنكه تصميمش را مورد تاييد قرار داد هر دو استاد را به مباحثه خصوصى دعوت نمود. كارپف و كاسپارف هر يك ديگرى را مقصر قلمداد ميكردند، جهان شطرنج از پايان ساختگى و كاذبى- بسيارى بر اين تصور بودند كه براى رهايى كارپف از موقعيت متزلزلش ساخته شده – كه بعينه جلوى چشمش ميديد مبهوت شده بود. با اين همه حقيقت آن بود كه هنوز احتمال بسيار زيادى بود كه كارپف يك بازى را – قبل از آنكه كاسپارف ۳ بازى را ببرد- ببرد و سرى بعد مسابقات زير يك فشار روانى در سال ۱۹۸۵ انجام گرفت.
كاسپارف به اين نتيجه رسيد كه هنوز چيزهايى هست كه او بايستى بياموزد به يك سرى مسابقه با رقباى غربى مدعى عنوان جهانى پرداخت و خوش درخشيد.
در نيمه نخست مسابقه ۱۹۸۵ (براى تعيين قهرمان جهان) كارپف در اين انديشه بود كه گويا ميتواند رقيب را ناكام بگذارد اكنون ۲۴ بازى باقى مانده بود، كافى بود كارپف بتواند اين ۲۴ بازى را ۱۲-۱۲ مساوى كند تا سرير قهرمانى را پيش خود نگه دارد. سرانجام امتياز آنها در نيمه به ۵/۴ به ۵/۵ رسيد، بازى بعدى از حساسيت خاصى برخوردار بود و روحيه كارپف خوب بود.اما استعداد و زيركى كاسپارف شكوفا شد و از آن لحظه همه چيز بر وفق مراد قهرمان جديد پيش رفت.
در نيمه دوم مسابقه، كاسپارف عمدتاً كنترل بازيها را در دست داشت و در حاليكه كارپف در پى جمع آورى امتياز بود مسابقه را قدرتمندانه با يك برد در بيست و چهارمين بازى (فينال) به اتمام رساند. دوره شطرنجى اخير كاسپارف آنچنان توام با موفقيت و پيروزى بوده است كه كمتر فرصت آنرا يافته است با مهارتهاى عجيب و قدرتمندش را عليه مقاومتهاى نا پايدار حريفانش به كار گيرد.كاسپارف مسابقات بروسلز ۱۹۸۶ را با اقتدار برنده شد، در المپيك شطرنج سال ۱۹۸۶ تيم شوروى را به مدال طلا رساند (انگليس به مدال نقره دست يافت) و تونى مايلز را با نتيجه درخشان ۵/۰-۵/۵ شكست داد.
اين قدرت عظيم تكنيك شطرنجى كاسپارف است كه باعث مىشود تا او كنترل استراتژيك بازى را به خوبى حفظ كرده و تنها در لحضات قطعى قريحه تاكتيكىاش را به ميدان بكشاند.اين بلوغ و كمال غير عادى را از بوتوينيك نشات گرفته است.
نيگل شورت -۱۹۶۵
يكى از خصوصيات بارز نيگل شورت- كه همه را شگفت زده ميكند- آن است كه وى جوانى عادى با رفتارى طبيعى و به دور از دمدمى مزاجى و تناقض گويىهايى است كه مردم به همه شطرنجبازان برجسته – و از جمله فيشر – منتسب ميكنند. شگفتى ديگر او مهارت بسيارش در پهنه موسيقى است.نيگل داراى غريزه طبيعى پيروى از اصول شطرنج است و همين موضوع پيشرفت سريع او را در شرايطى تضمين ميكند اما شانس ديگر او اين بود كه در خانواده اى متولد شده است كه منتهى سعى خود را در كمك به او جهت انجام تمرينات منظم و همچنين شركت مستمرش در مسابقات و تورنمنتها مبذول ميكردند.
در سن نه سالگى به يك تورنمنت مربيگرى گروهى از جوانان كشور معرفى شد و قادر بود براحتى با افراد بزرگتر از خودش بازى كند.قبل از آنكه برنامه شكوفايى استعدادها آغاز شود خيلى كم پيش ميامد كه بچه هاى نه ساله انگليسى با افراد خارج از گروه سنى خودشان بازى كنند اما اكنون ما براى اين رقابتهاى سنگين كودكان بر عليه جوانان و حتى افراد مسن ارزش قائليم.در بهار ۱۹۶۵ شورت بعد از پيوستن به اين گروه از جوانان توانست با موفقيت در مسابقات سالانه جرسى به رقابت بپردازد.يكى از خصوصيات اوليه نيگل كه وى را از ديگر جوانان تيز هوش جدا ميكرد اعتماد به نفس و صلابتش بود. در جرسى او يك رخ در آخر بازى از دست داد و پيتر كلارك (استاد) به وى مسيرى متفاوت را پيشنهاد كرد. نيگل به اين توصيه وى عمل نكرد و طرح خودش را به اجرا گذاشت.اين عكس العملى طبيعى از جانب كارشناسى مجرب بود اما اتكا به نفس اين جوان ده ساله غير عادى بود وقتى يازده ساله شد از اكثر تيزهوشان ديگر جلو افتاد و براى فينال قهرمانى مردان انگليس انتخاب شد و دكتر جاناتان را كه ركورددار دهسال قهرمانى كشور بود را شكست داد. اين ويژگى اعجوبه هاى شطرنج است كه معمولاً عملكرد خود را روى مقاصد استراتژيك شطرنج متمركز ميكنند، كارهاى ساده خوبى را ميتوانند انجام دهند و در آخر بازى قوى ميباشند.
بعد از حضور نويد بخش در بازيهاى قهرمانى انگليس ،نيگل شورت همراه با چند شكست به پيشرفت خود ادامه داد.درسن ۱۲ سالگى در اولين حضورش در مسابقات بين المللى (بازيهاى۱۹۸۷ آئورونسون) موفق به كسب ۵/۵ امتياز از ۱۰ امتياز شد و تنها در مقابل بازيكنان برجسته شكست خورد. در دومين حضورش در مسابقات قهرمانى انگليس در نيمه راه قهرمانى متوقف شد و سپس مدالهاى نقره و برنز مسابقات قهرمانى زير ۱۷ سال را در سالهاى بعد تصاحب كرد- در اين مسابقات او يكى از جوانترين بازيكنان بود. در واقع او نتوانست مدال طلا را كسب كند اما كاسپارف نيز همچون او ناكام ماند.در اواخر ۱۹۷۸ و اوايل ۱۹۷۹ روند پيشرفت نيگل به كندى گراييد،بعد ناگهان در طى چند ماه از سطح استاد ملى به درجه استاد بين المللى ارتقا يافت. مديران موسسه جنوا براى اعلام رسمى موضوع، وى را به سويس دعوت نمودند. در استانه چهارده سالگى به نان (استاد بزرگ ) باخت. كمتر كسى ميتوانست چنين چيزى را حدس بزند براى آنكه او ۵ حريف سويسىاش را شكست داده بود و در فينال نيز مرد شماره يك فرانسه (در مسابقات تيمى قهرمانى جهان ۱۹۷۶) را مغلوب كرده بود.پيروزى بر پريسمان برايش يك جايزه ۳۵۰۰ فرانكى معادل ۱۰۰۰ پوند به ارمغان آورد. در بازى قاطعش با وى نشانه هايى از شيوه اوليه كاپابلانكا – نظم و ترتيب ، سرعت، گسترش و تركيباتى كوچك براى تحكيم برترى استراتژيك به چشم مىخورد.
شورت با تاكيد و اهميتى كه به كنترل فضاى صحنه و بازى استراتژيك كلاسيك ميدهد بيش از آنكه به روش لاسكر، تال و كورچنوى –تاكتيكى، پيچيده، روانشناسانه و مقابله جوايانه – عمل كند پيرو شيوه مورفى، كاپابلانكا، فيشر و كارپف است.همچون بسيارى از كلاسيكها علاقمند بازى با 1.e4 و روش روى لوپز و دفاع فرانسوى مىباشد. كاپابلانكا و كارپف بعضى از اوقات از بازى با مهره سياه امتناع كرده ، بازى را مساوى ميكردند و نيروى اصلىاشان را براى بازى با مهره سفيد نگه مىداشتند در حالى كه شورت به هنگام بازى با مهره سياه به روش كورچنوى از واريانت وينا و در دفاع فرانسوى
1. e4 e6
2. d4 d5
3. Nc3 BB4
به عنوان يك سلاح مقابله جويانه استفاده ميكرد.در مسابقات بين المللى ۸۰-۱۹۷۹ هستينگز ،نيگل شورت به اتكاى استعداد برجسته اش درخشش قاطعى از خود نشان داد. چهار استاد بزرگ – از جمله اندرسون سوئدى، برنده قبلى تورنمنت – را شكست داد. مسائله مهم نتيجه اى كه بدست آورد نبود بلكه چگونگى پيروزيهايش بود كه همه كارشناسان را تحت تاثير قرار داد.
ترقى وپيشرفت شورت همچنان تدوام داشت. در سن ۱۸ سالگى عنوان استاد بزرگ را اخذ كرد و در ۲۱ سالگى در رده ده نفر اول جهان محسوب شد.نتايجى كه در مسابقات ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ بدست آورد مسائله انتخاب وى بعنوان بهترين بازيكن غربى رقيب كارپف و كاسپارف را افزايش داد.در ۱۹۷۸ قويترين استاد بزرگ تورنمنتهاى ويجك آتورىوريكياويك را شكست داد.مسئولين شطرنج شهر لندن وى را براى شش بازى سريع با كاسپارف مورد حمايت مالى قرار دادند.شورت بهتر از همه ديگر حريفان كاسپارف در مينى مسابقه بازى كرد و با نتيجه ۲-۴ از قهرمان شوروى شكست خورد. درخشش شورت در اوايل ۱۹۷۸ در يك بازى جالب با تيمان به حد اعلى رسيد.
هنگاميكه كاپابلانكا اولين كوبايى بود كه به مقام قهرمانى جهان رسيد، ايووه از هلند به همين عنوان دست يافت و بابى فيشر توانست اسپاسكى را شكست دهد، وضعيت شطرنج در كشورهايشان بهبود يافت. در همين رابطه مردم جهان بيشتر علاقمندند كه در مسابقه براى كسب عنوان قهرمانى جهان يك رقيب غربى نيز حضور داشته باشد – به عوض آنكه هر دو مبارز روس باشند.چرا كه اين موضوع خود از طرفى بر جذابيت و هيجان بازى مىافزايد و از جانب ديگر موجب رشد ورزش شطرنج در ديگر نقاط جهان خواهد شد.
منبع: فدراسيون شطرنج جمهوری اسلامی ايران
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}